Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «طرفداری»
2024-05-03@00:08:32 GMT

فصل شکار؛ 55 سالگی گابریل عمر باتیستوتا

تاریخ انتشار: ۱۵ بهمن ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۶۷۸۰۹۱

فصل شکار؛ 55 سالگی گابریل عمر باتیستوتا

من دوست دارم هر کودکی بتواند باتیستوتا را آینده خود تصور کند. دیدن بچه‌هایی که با دیدن اولین مانع بی‌خیال می‌شوند دیوانه‌ام می‌کند. ادامه بده پسر. به شهر بعدی برو. همه چیز فقط در بوئنوس آیرس یا در اروپا نیست. هرگز تسلیم نشوید. وقتی من به اروپا آمدم به اندازه‌ی رونالدو برزیلی یا شوچنکو قوی نبودم. اما به اندازه‌ی آنها گل زدم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

من فقط شیفته‌ی کوبیدن توپ به طاق دروازه بودم و وقتی واقعاً دنبال چیزی باشی، به آن خواهی رسید...

اختصاصی طرفداری | - تو در این بچه چی دیدی خورخه؟

پسر جوانی که خورخه گریفا، استعدادیاب نیوولز اولدبویز به مارسلو بیلسا معرفی کرده، یک معمای بزرگ برای مربی آرژانتینی است. یک معمای بزرگ چاق که می‌گفتند به‌راحتی گل می‌زند؛ اما پیش از هر چیزی تنبلی و پرخوری او در ملاقات اول به چشم بیلسا می‌آید. اما گریفا اصرار دارد که او آینده درخشانی دارد:

+این پسر به‌راحتی برایت گل می‌زند مارسلو... نامش گابریل باتیستوتاست...

خب، فوتبالیست شدن هم بد نیست...

گابریل باتیستوتا، پیش از آنکه تبدیل به گل‌زنی شود که امروز او را می‌شناسیم، پسری یک روستای کوچک به فاصله‌ی 800 کیلومتری بوئنوس‌آیرس بزرگ بود و برخلاف بسیاری داستان‌های معمول فوتبالی که «او از بچگی با توپ فوتبال بزرگ شد...» و «از همان کودکی دنبال توپ می‌دوید...» تا 17 سالگی قرابتی با فوتبال بازی کردن نداشت.

 پسر 17 ساله‌ی عمر باتیستوتا و گلوریا پس از دبیرستان به فکر دست‌وپا کردن حرفه‌ای برای خود افتاد. گابریل، علاقه‌ای به ادامه راه پدر نداشت. نمی‌خواست از ساعت 4 صبح بیدار شود و سر زمین کشاورزی حاضر باشد. به کار در مکانیکی فکر کرده بود. اینکه مغازه‌ی خود را داشته باشد عالی بود. هر وقت که بخواهد آنجا باشد. ظهرها چرتی بزند.

همچنین صدای خوبی داشت که او را برای خواننده شدن وسوسه می‌کرد. حتی شاید یک پزشک...

گابریل اگرچه یک پسر خجالتی بود اما می‌توانست یک دسته گل رز را جلوی پنجره‌ی خانه‌ی دختری به نام ایرینا که عاشقش بود بگذارد. گل‌هایی را که از باغچه‌ی خانه ایرینا چیده بود و در موقع خواستگاری مادر دختر به او گفته بود: «لااقل نمی‌توانستی این گل‌ها را از حیاط خانه‌ی بغلی بچینی؟!»

در سال‌های ابتدایی فوتبال اولویتی در زندگی گابریل باتیستوتا نیست. او فقط بازی‌ها را از تلویزیون نگاه می‌کرد. وقتی بعدها درباره‌ی قهرمان کودکی او پرسیدند، باتی به ماریو کمپس اشاره کرد. البته که تمام نوجوانان آن زمان در آرژانتین شیفته آقای گل تیم قهرمان جام جهانی 1978 بودند. سپس از او درباره‌ی تیم موردعلاقه‌اش سؤال می‌شود و باتی علی‌رغم اشاره به بوکا، نمی‌تواند ترکیب کامل آن تیم را نام ببرد. این در حالی است که وقتی دنیس برکمپ در 11 سالگی به آژاکس پیوست یک خوره به تمام معنای باشگاه بود و تمام بازیکنان و مربیان و... را می‌شناخت. در سال 2003 خود باتیستوتا به این موضوع اعتراف می‌کند:

هرگز نمی‌خواستم یک فوتبالیست حرفه‌ای شوم. من به‌عنوان یک تماشاگر به استادیوم نرفته بودم و بازی‌ها را از تلویزیون می‌دیدم. همه چیز اتفاقی بود...

و اتفاق در یک بازی محلی در محل تولد گابریل میفتد. زمانی که تیم ملی جوانان آرژانتین در سانتافه اردو زده قرار می‌شود برای بازی یک تیم منتخب از جوانان محلی آن منطقه تشکیل شود. در آن بازی باتیستوتا با کمی اضافه‌وزن نسبت به هم‌تیمی‌هایش دو گل به ثمر می‌رساند تا چشمان خورخه گریفا یکی از استعدادیابان حاضر روی سکو را به خود خیره کند. یک گوهر خام و که نیاز به صیقل‌دادن دارد. گریفا، باتیستوتا را به روزاریو دعوت می‌کند.

و گابریل که تازه با ایرینا آشنا شده و از رفتن می‌ترسد سرانجام تصمیم خود را می‌گیرد...

اگر واقعاً عاشق من باشد، فردا نیز دوستم خواهد داشت. حتی اگر اینجا نباشم...

رژیم مارسلو بیلسا

باتیستوتا به این می‌اندیشد که می‌تواند با دستمزد باشگاه، هزینه‌ی ادامه‌ی تحصیل در دانشگاه را نیز برای خود فراهم کند. برعکس اکثر آرژانتینی‌هایی که فوتبال برایشان به‌نوعی فرار از ادامه تحصیل بود.

درهرصورت نیوولز اولدبویز در سال‌های پایانی دهه‌ی 80 به خودی خود جایی معرکه برای پیشرفت خلاقیت بود. مردی با اندیشه‌های پیشرو و پدرانه روی نیمکت. یک انقلاب بزرگ و ساخت یک مجموعه‌ی معرکه با پسران نوجوانی که مارسلو بیلسا از کودکی با آنها کار کرده.

 با این حال، از جنبه‌ی نظم و انضباط و سخت‌گیری، روزاریو آن‌قدرها هم جای مناسبی برای باتی نیست. مشکلات و سختی‌ها از همان روز اول با باتیستوتا همراه است. تمرینات سخت و رژیم غذایی، دویدن و...

گابریل باتیستوتا با تمرینات سخت بیلسا بیگانه است. برای پسری که نهایتاً دو روز در هفته می‌دوید و قبل از بازی‌های محلی فقط کمی بدن خود را گرم می‌کرد، جابه‌جایی تکه‌های چوب از روی زمین فوتبال و دویدن مارپیچ در میان قیف‌ها به‌عنوان ابداعات بیلسایی مصیبت بزرگی به شمار می‌رفت.

از طرفی محل زندگی باتیستوتا در زیر یکی از جایگاه‌های ورزشگاه ال کولوسو بود (امروز ورزشگاه نیوولز الدبویز با نام مارسلو بیلسا شناخته می‌شود) و این یعنی وقتی طرفداران خشمگین تیم مهمان با سنگ و چوب به زمین می‌آیند، باتی مجبور شب‌ها را در اتاقکی با پنجره‌های شکسته بخوابد.

هیچ‌کدام از اینها، رؤیای گابریل هنگام ترک خانه نبود. او فقط یک ماه دوام آورد و بعد از یک تلفن عمومی به پدر زنگ زد: «می‌خواهم برگردم پدر، من این‌کاره نیستم.»

عمر باتیستوتا به پاسخ می‌دهد: «متأسفم، اینجا جا و کاری برای تو نداریم گابریل. سعی کن حداقل یک سال دیگر بمانی...»

گریفا، بعدها درباره‌ی باتیستوتا می‌گوید «هیچ‌کس حاضر نبود برای آن بچه‌ی چاق 2 پزو پرداخت کند.»

بیلسا نیز فقط به‌شرط رسیدن به وزن ایدئال، باتیستوتا را پذیرفته بود. حداقل 5 کیلو کاهش وزن در مدتی کوتاهی برای پسری که هنوز به 20 سالگی نرسیده. باتیستوتا می‌گوید:

برای بازیکنانی مثل مائوریسیو پوچتینو که از 14، 15 سالگی زیر نظر بیلسا رشد کرده بودند تمرین لذت‌بخش بود؛ اما من حتی قادر نبودم یک جلسه را به پایان برسانم. نیاز به اراده‌ای مضاعف داشتم تا به کمک قدرت جسمانی‌ام بیاید.

برای رسیدن گابریل به بقیه، بیلسا رژیم سختی برایش در نظر می‌گیرد. نوشابه‌های گازدار، بیسکویت‌های معروف و خوشمزه‌ی الفاجوره آرژانتینی و تمام چیزهایی که باتیستوتا از خوردن آن لذت می‌برد از لیست غذاهای او حذف می‌شوند. روزهای سخت.

 شش ماه طول می‌کشد تا باتی به طور کامل با تیم وفق پیدا کند. در تیم اصلی به میدان رود و در نیمه‌نهایی کوپا لیبرتادورس گلزنی کند. حالا دیگر او متقاعد شده بود که یک فوتبالیست است. پس از سه سال بازی زیر نظر بیلسا، پیشنهادی بزرگ برای پسر 20 ساله از شهری بزرگ می‌آید... ریورپلات.

ریور-بوکا

«من از شهر کوچک 70 هزار نفری، به روزاریوی 1.5 میلیون نفری رفتم و از روزاریو به بوئنوس آیرس بزرگ 5 میلیون نفری. ما در شهر خود عادت داشتیم به هر کس در خیابان می‌دیدیم سلام کنیم، اما در پایتخت وقتی این کار را می‌کردید، همه با خود می‌گفتند این یارو چشه؟»

باتیستوتا در ریورپلات تحت نظر خورخه هیگواین (پدر گونزالو) به مسیر پیشرفت خود ادامه می‌دهد؛ اما و با ورود دنیل پاسارلای بزرگ، اوضاع او به هم می‌ریزد. نیمکت نشینی و یک اتفاق بزرگ در زندگی گابریل باتیستوتا. انتقال از ریورپلات به رقیب خونین سنتی، بوکاجونیورز...

انریکه ارابینا، مدافع آن روزهای بوکا می‌گوید:

روزهای آغازین او در باشگاه را خوب به یاد دارم. همیشه در کنار پسران دیگری که از خارج از پایتخت آمده بودند می‌نشست. بسیار محترم، متواضع، خجالتی و کمی شوخ طبع بود. همیشه با پژو 504 خود سر تمرین حاضر می‌شد. روزهای ابتدایی با موفقیت همراه نبود...

باتیستوتا در ابتدا لباس شماره 7 بوکا را می‌پوشد. در دورانی که شماره پیراهن با انتظارات مربی از بازیکن رابطه‌ی مستقیم دارد. باتی، در لباس شماره 7 موفق نیست. نمی‌تواند مثل  جرج بست دریبل بزند و مثل بروچاگا از چنگ مدافعان با سرعت خود بگریزد. باتیستوتا، فقط در یک بازی برابر تیمی به نام فِرو گل می‌زند و که در همان بازی از زمین اخراج می‌شود!

آن سال‌ها، سال‌های خشکسالی جام در بوکا نیز هست و از سال 1981، یعنی سال‌های جوانی مارادونا در استادیوم لابومبونرا، هیچ جامی وارد باشگاه نشده. باشگاه به شدت به یک مهاجم گلزن و یک شکارچی مقابل دروازه نیاز دارد و اسکار تابارز، مربی تازه وارد باشگاه در سال 1991، به سراغ مهاجمی به نام خولیو مورالس می‌رود. ارابینا می‌گوید:

مورالس همان ابتدا آسیب دید و در آن فصل لباس شماره 9 و وظایف آن پست به باتیستوتا محول شد. او گل زد. گل زد و بازهم گل زد. شبیه یک هیولا شده بود. همان قاتلی که امروز با شنیدن نام باتیستوتا می‌شناسیم. از نظر قدرت، شوت‌های او به این دنیا تعلق نداشت! او یک حرفه‌ای به تمام معنا تبدیل شده بود و ما به داشتن او در تیم خود افتخار می‌کردیم.

 دو گل باتیستوتا به ریورپلات تحت هدایت پاسارلا طعنه‌آمیز و انتقام‌جویانه است. طرفداران خیلی زود روزهای بد آغازین را فراموش می‌کنند و از زوج باتیستوتا دیگو لاتوره در خط حمله لذت می‌برند.

 فصل فراموش نشدنی 1991/92 برای بوکا در حال سپری شدن است. در 12 بازی لیبرتادورس، باتیستوتا 6 گل می‌زند. عبور. از ریورپلات رقیب قدیمی، فلامینگو، کورینتیانس و بازی نیمه‌نهایی برابر کولو کولوی شیلی. بوکا در خانه 1-0 پیروز می‌شود اما بازی برگشت داستان دیگری دارد. یکی از خشن‌ترین بازی‌های تاریخ جام لیبرتادورس.

باتی گل در شیلی متولد می‌شود

ارابینا می‌گوید:

وقتی اتوبوس از هتل به سمت استادیوم راه افتاد انگار وارد منطقه‌ی جنگی شده بودیم. طرفداران خشمگین با پرتاب سنگ، شیشه‌های اتوبوس را هدف گرفته بودند و ما از ترس آنها زیر صندلی پنهان شدیم. هنگام ورود به زمین بیش از 200 نفر آنجا بودند. توپ جمع کن‌ها مردان سبیلویی بودند که تهدیدآمیز نگاهمان می‌کردند. مطمئن بودیم بسیاری از عکاسان کنار زمین، در حقیقت التراهای شیلیایی در پوشش عکاس هستند...

آتش زیر خاکستر در نیمه‌ی دوم زبانه می‌کشد.  یکی از اعضای کادر فنی کولوکولو، آنتونیو اپود، هافبک بوکا را به گودالی کنار زمین هل می‌دهد و همه چیز به هم می‌ریزد. اسکار تابارز سعی می‌کند اوضاع را آرام کند. اما بی فایده است. باتیستوتا می‌گوید:

وقتی دیدم صورت ال ماسترو (لقب اسکار تابارز) آرام ترین مرد جهان، خونی شده، برایم سنگین بود باید کاری می‌کردم...

 عکاسان، یا در واقع همان التراهای در لباس عکاس از کنار زمین به سوی بازیکنان بوکا حمله می‌کنند و یک نبرد تمام عیار آغاز می‌شود. باتیستوتا یکی از آنها را به عنوان گروگان می‌گیرد تا بتواند از خود در مقابل هجوم طرفداران کولو کولو، بازیکنان آنها، پلیس و حتی سگ‌ها دفاع کند.

اتفاقی که منجر به بازداشت چندساعته او در ایستگاه پلیس سانتیاگو می‌شود و سرانجام با پیگیری‌های دیپلماتیک دولت آرژانتین آزاد می‌شود. چند هفته بعد، باتی برای بازی‌های کوپا آمریکا به تیم ملی دعوت می‌شود. مسابقاتی به میزبانی شیلی!

در اولین تورنمنت بدون دیگو آرماندوی بزرگ به دلیل محرومیت دوپینگ، آرژانتینی‌ها بت تازه‌ای در میدان پیدا می‌کنند. باتیستوتا در 6 بازی، 6 گل می‌زند و انتقام خود از شیلیایی‌ها را با گشودن دروازه در برد 1-0 می‌گیرد. حالا مهاجم تیم ملی آرژانتین و بوکا جونیورز لقب تازه‌ای دارد: باتی گل

افسانه‌ی باتی گل تا یک دهه‌ی آینده ادامه می‌یابد. تنها بازیکنی که تا آن زمان در دو جام جهانی، 1994 و 1998 هت‌تریک کرده. مهاجمی که از دیگوی بزرگ در گلزنی پیشی می‌گیرد و در عصر خود به بهترین گلزن تاریخ فوتبال آرژانتین با 54 گل در 77 بازی تبدیل می‌شود. این رکورد تا دوران لیونل مسی ادامه پیدا می‌یابد تا وقتی پادشاه رکوردها، رکورد باتیستوتا را نیز می‌شکند. باتی گل درباره‌ی مسی و عنوان بهترین گلزن تیم ملی آرژانتین می‌گوید:

اگر از من بپرسید که دوست داشتم این اتفاق رخ دهد یا نه خب جوابم منفی است. با توجه به تاریخ این سرزمین، بهترین گلزن آرژانتین بودن عنوان خاصی برای من بود. بیایید این‌طور بگوییم: من پس از یک انسان فرازمینی برترین گلزن تیم ملی آرژانتین هستم!

یک مجسمه‌ی تماشایی در فلورانس

پس از آن تورنمنت در آمریکای لاتین، چیزهایی در اروپا نیز تغییر می‌کند. ماریو چکی گوری، مالک فیورنتینا شیفته‌ی باتیستوتا می‌شود و ترجیح می‌دهد به جای قرارداد تقریبا قطعی شده با لاتوره، جواهر آرژانتینی را به فلورانس بیاورد.

لئو رودریگز، هم تیمی باتیستوتا در آن تورنمنت کوپا آمریکا می‌گوید:

ما خیلی زود با هم هماهنگ شدیم. من بلافاصله فهمیدم او به توپ‌های که مستقیم ارسال شود علاقه دارد. شبیه گلش به برزیل. کل تیم، این را فهمید و ما ترکیب معرکه‌ای تشکیل دادیم. با کانیگیا، سیمئونه و کمی بعدتر ردوندو.

آرژانتین در 33 بازی بدون شکست باقی می‌ماند؛ اما این هنوز برای باتیستوتا کافی نیست:

من در 11 بازی 11 گل زدم؛ اما در بازی دوازدهم نتوانستم گلی بزنم. این مرا از دست خودم عصبانی می‌کرد!

این ذهنیت، حتی پس از بازنشستگی نیز همراه او باقی ماند. 16 سال پس از بازنشستگی، باتیستوتا همچنان معتقد بود می‌توانست مهاجم بهتری باشد...

ورود به فیورنتینا، مانند سایر مقاطع فوتبال باتی گل آغاز باشکوهی ندارد. سباستیائو لازارونی، سرمربی برزیلی ویولا او را نمی‌خواست و اعتقادی به بازی او ندارد. پس از اخراج لازارونی، سپس و تحت هدایت لوئیجی رادیچه باتیستوتا پای به ترکیب اصلی می‌گذارد و همراه با بایانوی برزیلی زوج مخوفی را تشکیل می‌دهد. بازیکنی که پیش از این در ناپولی همبازی یک آرژانتینی دیگر بوده. دیگو آرماندو مارادونا. بایانو می‌گوید:

به‌محض دیدن او، فهمیدم به دنیای دیگری تعلق دارد. قرار بود تیم با دو مهاجم نوک بازی کند؛ اما با حضور باتی، من به یک مهاجم سازنده تبدیل شدم. زوج ما" ba-ba" لقب گرفت و تفاوت‌هایمان باعث شد به یک زوج عالی مکمل هم تبدیل شویم. از هر 5 پاسی که به او می‌دادم 4 تا را گل می‌کرد. در آن زمان سری آ محل گرد هم آمدن مهاجمان بزرگ بود. فن باستن، باجو، ویالی، سینیوری، اما و از سوی دیگری آنجا مهد کاتناچیو نیز قلمداد می‌شد. بزرگ‌ترین مدافعان دنیا، مربیان تدافعی و تاکتیک‌های روز برای از کار انداختن مدافعان. بارزی، برگومی، مالدینی، کاستاکورتا، کوهلر... و این باتیستوتا بود که در مقابل چنین مدافعانی هنر و قدرت خود را به رخ می‌کشید. دوئل‌های تماشایی و باتی مثل یک شکارچی آنها را به دام می‌انداخت و گلی تماشایی را به تور دروازه می‌چسباند.

 ممکن بود 89 دقیقه از بازی بگذرد و هیچ توپی به باتیستوتا نرسد؛ اما او به یک توپ نیاز داشت تا مدافعان حریف را به تنبیه کند. به قول بایانو او یک شکارچی بود. یک شکارچی صبور که می‌دانست فقط یک تیر دارد. باتیستوتا راجع به این موضوع می‌گوید:

یک مدافع می‌تواند در طول بازی بارها شما را مغلوب کند؛ اما کافی است شما یک بار از او بگریزید و گلی را وارد دروازه کنید. آن وقت همه شما را پیروز دوئل آن روز می‌دانند.

و بایانو می‌گوید:

اگر او امروز بازی می‌کرد مطمئن باشید در هر فصل 40 گل می‌زد. این را تضمین می‌کنم. کافی بود در بازی تمرینی پنجشنبه‌ها، تیمی که او در آن است شکست بخورد. اگر در تیم او بودید، آن شب زهرمارتان می‌شد. مدام به شما می‌تاخت و اشتباهاتتان را یادآوری می‌کرد.

فیورنتینا، در آستانه‌ی برگزاری جام جهانی 1994 به سری بی سقوط می‌کند و 16 گل باتی گل نیز مانع از آن نمی‌شود. با این وجود، بازیکنان بزرگ تیم را ترک نمی‌کنند. مصدومیت، سری بی و هیچ‌چیز دیگر مانع از عطش باتیستوتا نمی‌شود. بایانو می‌گوید:

ممکن بود به‌خاطر مصدومیت او در هفته هر روز در تمرین حاضر نباشد. اما و در روز بازی وقتی مربی از آمادگی بازیکنان درباره حضور در ترکیب می‌پرسید: «و تو گابریل؟»، باتیستوتا با جدیت جواب می‌داد: «منظورت چیست، البته که آماده‌ام»

 بایانو می‌گوید گاهی مسئول زمین تمرین باشگاه توپ‌ها را قایم می‌کرد چون می‌دانست حتی وقتی هوا تاریک شود هم باتیستوتا می‌خواهد آنجا بماند. در جام برندگان فصل 1996/97، یکی دیگر از بازی‌های نمادین باتیستوتا برگزار می‌شود. بازی برابر بارسلونا و رقابت رونالدو و باتیستوتا. باتیستوتا در بازی رفت گل می‌زند؛ اما به‌خاطر کارت زرد دوم، بازی برگشت را از دست می‌دهد و فلورانسی‌ها از رسیدن به فینالی اروپایی باز می‌مانند.

در سال‌های پایانی دهه 90 مشتریان باتیستوتا صف می‌کشند. انگلیسی‌ها، فن خال و بارسلونا و.... باتیستوتا اما برای نهمین فصل نیز در ویولا می‌ماند. با اینکه هیچگاه تیم او یک مدعی اصلی فتح اسکودتو نیست. یک کوپا ایتالیا و یک سوپرکاپ در مقیاس باتیستوتا افتخارات بزرگی به شمار نمی‌رود. در فصل 1999/2000 در لیگ قهرمانان به میدان می‌رود و در بازی برابر آرسنال در ومبلی، پیش از آنکه دیوید سیمن متوجه شود چه رخ داده توپ را به تور دروازه می‌دوزد. سپس و در دور دوم نیز در فلورانس و اولدترافورد دروازه‌ی منچستریونایتد را به توپ می‌بندد. یک گل سی متری باشکوه و ماندگار در تاریخ.

گلادیاتور زخمی

زمان جدایی سرانجام فرامی‌رسد. خداحافظی با استادیوم آرتمیو فرانکی در قامت یک اسطوره. یکی از مجسمه‌های میکل‌آنژ در فلورانس. افسانه‌ی ارغوانی رنگ. فریادها، شوت‌ها و... باتی راهی پایتخت می‌شود. راه او نیز مانند تمام راه‌ها ست. راهی رم...

آسیب‌دیدگی مچ پا بلای جان باتیستوتا در لباس نارنجی و سرخ رم است. با این حال ترکیب گلادیاتورها، توتی و باتیستوتا چیزی نیست که بتوان از آن چشم پوشید. 20 گل او در لباس گرگ‌های پایتخت سرانجام اسکودتو را به باشگاه رم و باتیستوتا هدیه می‌دهد. با ترکیبی معرکه از مردان بزرگ. گلادیاتورها. کافو، دامیانو تومازی، دلوکیو، مونتلا... پایانی شیرین برای یک دوران درخشان.

پس از آن سفرهای دور و دراز از قطر تا پرث در استرالیا هیچ‌کدام مرهمی بر درد غیرقابل‌تحمل مچ پای او نیست. در سال 2019 و وقتی مستندی برای 50 سالگی او ساخته می‌شود، باتیستوتا می‌گوید:

من به دنبال نمایش مداوم گل‌ها و مصاحبه با بزرگان درباره‌ی خودم در مستند نبودم. تنها شرط من برای ساخت فیلم این بود که مخاطب پس از تماشای آن دریابد یک پسر نوجوان در روستایی دورافتاده نیز می‌تواند با نظم و اراده به جایگاهی والا برسد.

من دوست دارم هر کودکی بتواند باتیستوتا را آینده خود تصور کند. دیدن بچه‌هایی که با دیدن اولین مانع بی‌خیال می‌شوند دیوانه‌ام می‌کند. ادامه بده پسر. به شهر بعدی برو. همه چیز فقط در بوئنوس آیرس یا در اروپا نیست. هرگز تسلیم نشوید. وقتی من به اروپا آمدم به اندازه‌ی رونالدو برزیلی یا شوچنکو قوی نبودم. اما به اندازه‌ی آنها گل زدم. من فقط شیفته‌ی کوبیدن توپ به طاق دروازه بودم و وقتی واقعاً دنبال چیزی باشی، به آن خواهی رسید...

حالا و در 55 سالگی، خبری از آن پیراهن بنفش نینتندوی قاب شده روی دیوار، جام‌ها، افتخارات، توپ‌های فوتبال پس از هت‌تریک و حتی پوستری با لباس تیم ملی و آ اس رم در خانه‌ی باتی گل نیست. برای گابریل باتیستوتا، شکارچی دروازه‌ی رقبا، فوتبال، فقط صفحه‌ی دیگری از زندگی بود که حالا ورق خورده. یک فصل دیگر. فصل شکار... برای شما طرفداران باتی گل چطور؟

از دست ندهید ????????????????????????

ژاوی: داوران بگذارند، در لالیگا رقابت هم می‌کنیم! دفاع جانانه امید ابراهیمی؛ تاپ شاپ طرفداری از ایران - ژاپن  آبگوشت 2-1 سوشی؛ شوخی علی قلی زاده با برد ایران آرزوی علی دایی: امیدوارم مشکلات مردم کم شود و شاد باشند جنون هنگ کنگی‌ها برای تماشای لیونل مسی / عکس

منبع: طرفداری

کلیدواژه: گابریل باتیستوتا مارسلو بیلسا بوئنوس آیرس ی باتیستوتا اندازه ی یک شکارچی گل می زند درباره ی تیم ملی بازی ها همه چیز باتی گل ی باتی سال ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.tarafdari.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «طرفداری» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۶۷۸۰۹۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

دستگیری متخلف شکار و صید در بندرلنگه

قلندری رئیس اداره حفاظت محیط زیست شهرستان بندرلنگه گفت: از یک متخلف شکار و صید یک قبضه اسلحه برنو به همراه تعدادی فشنگ و لاشه یک راس قوچ وحشی کشف و ضبط شد.

وی افزود: پرونده متخلف برای سیر مراحل قانونی به دادگاه عمومی و انقلاب ارسال شد.

باشگاه خبرنگاران جوان هرمزگان بندرعباس

دیگر خبرها

  • تبریک تولد 49 سالگی دیوید بکام / فیلم
  • حرکت دیدنی و ضربه چیپ گابریل در تمرین آرسنال / فیلم
  • شکار نازی‌ها
  • جشن تولد ۴۱ سالگی افسانه پاکرو
  • عکس| کاپیتان استقلال در تبریز شکار شد!
  • یازده ستاره تیم ملی ایران که زود خاموش شدند
  • در صورت دریافت پیشنهاد مناسب؛ آمادگی آرسنال برای فروش گابریل ژسوس
  • شکار تمساح با دست خالی!
  • دستگیری متخلف شکار و صید در بندرلنگه
  • قصه درخشان کاپیتان تیم ملی 18 ساله شد